فروشگاه فایل -بزرگترین و قویترین فروشگاه فایل کشور

فروشگاه فایل -بزرگترین و قویترین فروشگاه فایل کشور

مرجع دانلود انواع فایل - پشتیبانی :09157269053-09330513771
فروشگاه فایل -بزرگترین و قویترین فروشگاه فایل کشور

فروشگاه فایل -بزرگترین و قویترین فروشگاه فایل کشور

مرجع دانلود انواع فایل - پشتیبانی :09157269053-09330513771

کتاب علویه خانم

زن چاقی که پلک های متورم، صورت پر کک و مک و پستانهای درشت آویزان داشت پولها را بدقت جمع میکرد. چادر سیاه شرنده ای مثل پرده زنبوری به سرش بند بود. روبند خود را از پشت سر انداخته بود. ار خلق سنبوسه کهنه گل کاسنی به تنش، چارقد آغبانو به سرش و شلوار دبیت جاج علی اکبر به پاش بود. یک شلیته دندان موشی هم روی آن موج میزد و مچ پاهای کلفتش از توی ارس جیر پیدا بود ولی چادرش از عقب غرقابه گل شده و تا مغز سرش گل شتک زده بود. در این بین سورچی از بالای گاری با لهجه درکی فریاد زد:« آهای علویه، معرکه بسه ه ...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد