سپس به نجار گفت: من به بازار می روم و عصر برمی گردم . هنگامی که حمید هنگام عصر به مزرعه اش برگشت بسیار تعجب کرد. نجار دیواری نساخت بلکه ساخت پلی بر روی رودخانه. حمید عصبانی شد و به نجار گفت : چه کار کردی : برای چه یک پل ساخته ایی؟ این فایل با فرمت پاورپوینت ارائه شده و در 35 صفحه تنظیم و قابل ویرایش است ...