فروشگاه فایل -بزرگترین و قویترین فروشگاه فایل کشور

فروشگاه فایل -بزرگترین و قویترین فروشگاه فایل کشور

مرجع دانلود انواع فایل - پشتیبانی :09157269053-09330513771
فروشگاه فایل -بزرگترین و قویترین فروشگاه فایل کشور

فروشگاه فایل -بزرگترین و قویترین فروشگاه فایل کشور

مرجع دانلود انواع فایل - پشتیبانی :09157269053-09330513771

داستان بعد از ظهر آخرین روز مرخصی اش بود

داستانی بسیار زیبا در قالب 5 صفحه فایل WORD و قابل ویرایش که در مورد داستان بعد از ظهر آخرین روز مرخصی اش بود میباشد         خلاصه متن : بعد از ظهر آخرین روز مرخصی اش بود.روز قبل باران آمده بود وحالا گله گله ابر های پر حجم پنبه مانند در آسمان  با زمین بازی سایه روشن داشتند. با خود گفت:ممکنه بارون بیاد؟برم ماهیگیری یا نه؟بمونم چکار کنم؟می رم هر وقت بارون اومد بر می گردم.نمی خواست بعد از ظهر را کاری نکرده باشد. یک لحظه به باغ چای فکر کرد حوصله اش را نداشت .غمی به دلش ...
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد