(از مجموعۀ 2 جلدی) در یک کشور بسیار دور، پادشاه پیری زندگی می zwnj;کرد. یک روز او سه دخترش را صدا زد و به آن zwnj;ها گفت: من به زودی خواهم مرد. چون پسر ندارم، یکی از شما ملکۀ این کشور خواهد شد. اما پادشاه نمی zwnj;دانست کدام zwnj;یک از دخترهایش را انتخاب کند، laquo;ماری raquo; از همه بزرگ zwnj;تر و ...