خاطرات یک سرباز نویسنده:قاضی ربیحاوی گزیده ای از متن کتاب:پیرمرد سرش را بلند کرد و به گروهبان نگاه انداخت؛ آنوقت سیگار تازه پیچیده اش را به طرف او دراز کرد. گروهبان چند لحظه مثل برق گرفته ها ماند. بعد به اینور و آنورش نگاه کرد و یواش یواش قدم ...